72

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

چهار سال می گذرد، چهار سال پیش در همین فصل شاید هم سردتر، تا تاریکی هوا در یکی از خیابان های جردن، در شرکت سه نفره مان می نشستم و کار می کردم، به گل ها آب می دادم، کنار پنجره باران و برف را نگاه می کردم، بیشتر از ششصد ایمیل نخوانده در اینباکسم داشتم، کار و استرس زیاد، حقوق مکفی، موهای کوتاه روشن داشتم.

چهار سال پیش همین موقع ها دوستان زیادتری داشتم، می امدند دنبالم، خانه شان می رفتم، رابطه های سطحی زیادی داشتم.

 چهار سال پیش کمتر مادر پدرم را میدیدم، قرص های بیشتری میخوردم، خواب کمتری داشتم و دلم به هیچ جای دنیا قرص نبود.

آنشب که تو امدی من در یک پالتوی طوسی رنگ با لبان سفید توی لابی آهنگ گوش میدادم و حتی نگهبان هم درها را قفل کرده و رفته بود. 

آنشب که تو امدی من خسته و خالی بودم و دلم میخواست ترافیک را پرواز کنم برسم خانه.

چها سال پیش وقتی تو امدی من هنوز عادت داشتم از خستگی پاهایم را قفل کنم  به صندلی جلویی و اکثر اوقات با هندزفری در راه خوابم ببرد.

چهارسال پیش وقتی تو امدی من به شدت تنها و نامرئی بودم. 

 

 

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 181 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 16:46