برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 1
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 1
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 3
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 2
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 7
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 6
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 6
من وقت هایی که از حالت عادی خارج می شوم یاد یکسری خاطرات می افتم که یادم رفته اند، مثلا وقت هایی که سه نفره بودیم. یا یکسری خاطرات این مدلی، آنوقت است که بغض می آید بیخ ریشم. همین که ناهارها، شامها کنار هم می نشستیم، یا عصرانه می خوردیم، یا همان روز که رفتیم بالای پشت بام پاچه های شلوارمان را دادیم بالا آفتاب بخورد به پاهامان. به سیگار کشیدن با مامان،
از یادداشت های خانم پاپن هایم...برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 10
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 9
هر روز که می گذرد به رفتن تو نزدیک تر می شویم. من نمیدانم با این اندوه چطور کنار بیایم. یعنی روزهایی را تصور کنم که تو دیگر در آنها نیستی. دلم میخواهد صبور و ساکت باشم اما خسته و بی حوصله و رها شده ام. حتی نمیدانم چه خداحافظی مناسب این جور وقتهاست. خداحافظ باز هم میبینمت، خداحافظ دیگر نمی بینمت. همه چیز در هاله ای از ابهام می ماند و تو میروی.
از یادداشت های خانم پاپن هایم...برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 28