68

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

یادم رفته بود تمام شدن همیشه هم بد نیست، بخصوص وقتی تو رابطه ای باشی که هیچیش مثل قبل نیست، هستید ولی نیستید.

یه جورایی عذاب آوره، من به اون نقطه رسیدم، دیدم هرچقدر هم ادامه پیدا کنه لاقل من یکی دیگه دلم صاف نمیشه. نه که نخوام یا تلاش نکنم نه، نمیشد دیگه. واقعا هر چیزی توی این دنیا موقتیه، تمام شدنیه، باید بذاری بری، بذاری بره، اینجوری بهتره. 

به خودم گفتم تو این وانفسا که همه سختی ها رو دارم می کشم، تمام دردها رو دارم می کشم، بذار غم و اندوه این یکی رو هم بکشم تمام شه بره پی کارش ولی بعدش وقتی از این مرحله گذر کنم شاید به خودم بگم دستم درد نکنه که یه روزی مثل امروز همه ش رو تحمل کردم.

دیگه کمتر به احساستم رجوع میکنم از وقتی از اون حال برزخی در اومدم و تکلیفم مشخص شده. 

دیگه دلم نمیخواد به آدما و چیزایی که مال من نیستن بچسبم، یه وقتایی اونی که میذاره میره باید خودت باشی، باید بتونی دل بکنی، بری پی زندگیت.

البته قبلا اینجوری فکر نمیکردم، از وقتی دیگه مشخص شد که این آدما، این خیابونا، این شهر، این کشور یه جایی همین نزدیکیا برای همیشه تموم میشن و جای خودشون رو میدن به یه زندگی دیگه یه قسمت دیگه ی این کره ی خاکی، نمی خوام به دلبستگی هام اضافه کنم، بیشتر دارم دل کندن رو به خودم یاد میدم. اصلا گر به یه جایی از زندگیتون رسیدید که من الان رسیدم دل کندن رو یاد بگیرید. عکس خانوادگی قشنگتون رو قاب کنید، زندگیتون رو از صافی رد کنید خوبا رو جدا کنید و خاطراتشون رو تا ته دنیا با خودتون ببرید ولی بقیه شون رو بذارید همونجا که بودن، نصفه نیمه رفتن بدرد نمیخوره، خودت بری دلت اینجا گیر بمونه. 

کسی که میخواد بره باید رفتن بلد باشه تا از پا نیافته.

 

از یادداشت های خانم پاپن هایم...
ما را در سایت از یادداشت های خانم پاپن هایم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 155 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 16:46