با فاطمه در تاکسی نشسته بودیم و در مورد فمتو چشم حرف میزدیم گفت در چهل سالگی هر یک نمره دوری چشم را بگیرند یک نمره نزدیکی چشم ضعیف میشود و این علمی است! این اولین بار بود از نزدیک چهل را ملموس لمس میکردم. به این سرعت؟ کی؟ چند سال دیگر می شود چهل سالم و هنوز در حال و هوای بیست ساله هام؟ ترس ها و استرس های آنها را دارم؟ خواب و خیال آنها را دارم؟ منی که اگر الان فمتو چشمم را انچام ندهم چند سال دیگر برای همیشه دیر شده و باید فکر آب مروارید و پیر چشمی و کوفت زهرمارم باشم؟ وای چقدر چهل سالگی و شنیدنش حس قشنگی داشت، احساس کردم باید ارام باشم، این زندگی هیچی نیست. واقعا هیچی نیست.
از یادداشت های خانم پاپن هایم...برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 34