یکی از دلایلی که "این د مود فور لاو" من را جذب خودش کرد موسیقی همراه با صحنه های فیلم، رنگ بندی ها، خرامان راه رفتن زن و زنانگی اش در فیلم بود. با چنین مضمونی نمی شود یک فیلم آرام ساخت کاری که کارگردان انجام داده، همه چیز در حین مهم بودن و آسیب زنندگی از یک نوع بی خیالی و سبکبالی ساخته شده اند که میتوان مطمئن بود در صحنه ی بعد قرار نیست آسمان و زمین یکی شود! قرار است همه روی یک خط صاف تا انتها بازی کنند و فیلم تمام شود.
شنیدن و تکرار یک موسیقی در کل فیلم سینمایی می تواند مخرب باشد و از اینکه این فیلم بالای 7 بار موسیقی اش را تکرار کرد بسیار خرسندم. میشد که طور دیگری بشود اما طور دیگری شد و خوب شد.
یکسری فیلم ها و کتاب ها هستند که آنها را باید در سن و زمان خودشان خواند ی دید، خارج از آن هدر می روند و پیغام رسان نیستند، برای این فیلم من بسیار پیر بودم و راستش دوست داشتم که کمی زودتر می توانستم آن را ببینم.
بگذریم، دیروز یک جلسه ی بسیار خوب داشتم، آنقدر خوب که دلم می خواست همانجا بمانم و بر نگردم شرکتمان، چرا که این شرکت خیلی شبیه شرکت نیست و بیشتر شبیه یک در پیت خانه ی درب و داغان است که توانایی و قدرت کافی ندارد و در اصل می گویند بزرگترین تبلیغات یک شرکت را کارمندان آن شرکت انجام میدهد!کاری که ما انجام میدهیم به جای تبلیغ فقط می توانیم تخریب کنیم.
خوابم می آید و بهتر است بروم سرم را بگذارم روی میز.
برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 162