هر روز که می گذرد به رفتن تو نزدیک تر می شویم. من نمیدانم با این اندوه چطور کنار بیایم. یعنی روزهایی را تصور کنم که تو دیگر در آنها نیستی. دلم میخواهد صبور و ساکت باشم اما خسته و بی حوصله و رها شده ام. حتی نمیدانم چه خداحافظی مناسب این جور وقتهاست. خداحافظ باز هم میبینمت، خداحافظ دیگر نمی بینمت. همه چیز در هاله ای از ابهام می ماند و تو میروی.
از یادداشت های خانم پاپن هایم...برچسب : نویسنده : papenhaymo بازدید : 29